تو این چند وقت همش فکر میکردم وقتی با تیتر(قبولی در دانشگاه هنر تهران) روبرو بشم بهترین روز زندگیمه ولی امروز بی شباهت به جهنم نبود، جهنمی که توی دل وذهنم راه افتاده ونمیدونم کی قراره تموم بشه دلهره دارم بهم میگه نداشته باش میگه باور کن از چیزی که فکر میکنی خیلی بهتری میگه باور کن توبه همه چیزایی که میخای میرسی. میگه من باید جون بکنم اما تو جون نکنده میرسی.میدونم تنها نیستم ولی من هنوزم دلهره دارم،، دلهره جایی به اسم تهران. 

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها