_کجا آقا رضا شال وکلاه کردی

+دنبال لیلی ام سید یحیی دنبال لیلی

_لیلی که دیروز باپای خودش اومده بود اینجا تو جوابش کردی

+دنبال یه لیلی دیگه لیلی ای که هیچکس نتونه اونا برای خودش بگیره اونکه هر وقت دلم خواست بتونم باهاش حرف بزنم همونکه گفتی از رگ گردن بهت نزدیک تره اونکه اگه مهرش به دلت بشینه جا برای مهر هیچکی نمیمونه.

_خدا همه جا هست فقط باید ببینی کجا بهش نزدیک تری اونجا که دستی سر یتیمی میکشی یا بی پناهی را پناه میدی یا مریضی را عیادت میکنی یا برای دل شکسته ای مرهم میشی.

+نمی تونم دو تا را دوست داشته باشم. چه جوری ادما بدون لیلی سر میکنن؟

_همه دنبال لیلی اند اما اونا اشتباه میگیرند.

از دیشب که فیلم خدا نزدیک است را دیدم مدام  توی فکر این دیالوگ بودم صبح اولین کاری که کردم پیدا کردن این قسمت فیلم بود الانم شروع کردم به ثبتش اول توی دفترچه قرمز بعد دفتر نقاشیم بعد دفتر خاطراتم الانم اینجا. من مدام باخودم  دعوا دارم سر اینکه لیلی ما گم میکنم بعد کلی میگردم پیداش میکنم ودوباره فراموشش میکنم و دوباره از اول شروع میکنم  شاید منم مدام اشتباه میگیرم اما میدونم دارم بهش نزدیک میشم.

شنیده ام اگر پیدایش کنی قرار میگیری. 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها